روش قرآن در طرح وقایع و سرگذشت های تاریخی

پدیدآورمجید معارف‏

نشریهمجله صحیفه مبین

شماره نشریه39

تاریخ انتشار1390/01/15

منبع مقاله

share 2033 بازدید
روش قرآن در طرح وقایع و سرگذشت های تاریخی1

مجید معارف‏2

چکیده

قرآن کریم به عنوان یک متن تاریخی نازل نشده است.لیکن اطلاعات مهم و متنوعی از سرگذشت‏های‏ پیشینیان و نیز حوادث مهم دوران رسالت را دربردارد که در مجموع می‏تواند به عنوان منبع بسیاری‏ از وقایع تاریخی مورد توجه محققان قرار گیرد.با مطالعه سرگذشت‏های تاریخی قرآن می‏توان به روش‏ ویژه‏ای از سوی قرآن در طرح وقایع تاریخی پی برد.اهم محورهای این روش،در نقل گزینشی حوادث‏ و رخدادها،توأم بودن علم تاریخ و فلسفه تاریخ،و نیز مدار و محور خاص تاریخ از نظر قرآن،قابل‏ مشاهده است.

کلید واژه‏ها:

علم تاریخ،فلسفه تاریخ،وقایع و سرگذشت،افراد،اقوام،اماکن،زمان،عناصر غیب‏ تمدن‏ها.

1-مقدمه

جهت آشنایی با روش قرآن در طرح وقایع تاریخی توجه به مقدمات زیر ضروری است:

1-علم تاریخ و فلسفه تاریخ در قرآن

اگر در این موضوع مناقشه‏ای نباشد که تاریخ علم به وقایع و سرگذشت‏های اقوام و ملل و تمدن‏ها طی قرون و اعصار بوده،لذا عناصر اصلی تاریخ را انسان و زمان تشکیل می‏دهد،آن‏ وقت می‏توان گفت که قرآن مالامال از اطلاعات تاریخی است.چرا که در مورد اقوام و ملل‏ متعددی از گذشته‏های دور تاریخی تا عصر پیامبر(ص)سخن می‏گوید،بدون آن‏که بتوان آن‏ را یک تاریخ رسمی به شمار آورد.نیز اگر بتوان پذیرفت که فلسفه تاریخ علم به چرایی وقوع‏ سرگذشت‏ها و تبیین علل رخدادهای تاریخی است،آن‏گاه این حقیقت به صراحت به دست‏ می‏آید که قرآن کریم قبل از آن‏که بخواهد ناقل مطالب تاریخی باشد،بیشتر درباره راز و رمز تحولات در زندگانی بشر و علل وقوع رخدادها اطلاعاتی به دست داده و داوری می‏نماید.به‏ طوری که رد پای فلسفه تاریخ به مراتب پررنگ‏تر از علم تاریخ در قرآن،نمایان است.

2-نماد تاریخ در قرآن

نماد تاریخ در قرآن بسیار پررنگ است و در یک نگاه ابتدایی محورهای زیر را می‏توان برای آن‏ برشمرد.

2-1-اشخاص

در قرآن کریم متجاوز از صد اسم خاص وارد شده که از این رقم بیشترین تعداد از آن پیامبرانی‏ است که قرآن در مورد آنان ماجرایی-به اجمال یا تفصیل-بیان کرده است.شمار این پیامبران‏ 25 نفر است که عبارتند از حضرات:آدم،نوح،ادریس،ابراهیم،اسماعیل،اسحاق،یعقوب، یوسف،لوط،هود،صالح،شعیب،موسی،هارون،داود،سلیمان،ایوب،ذو الکفل،یونس، الیاس،الیسع،زکریا،یحیی،عیسی،و حضرت محمد(ص)(رک:سیوطی،3/67-77). علاوه بر پیامبران قرآن از افراد صالح و غیرصالح متعددی یاد کرده که هریک محور حادثه‏ای‏ بوده‏اند و از جمله آنان می‏توان از لقمان،طالوت،ذو القرنین،مریم،نیز قارون،هامان،ابو لهب، فرعون،آذر،نام برد.ضمن آنکه افراد بسیاری در قرآن وجود دارند که قرآن بدون آن‏که نام آنها را ببرد،به طرح شخصیت و سرگذشت‏های آنان پرداخته است.از جمله آنان فرزندان آدم، برادران یوسف،همسر فرعون،ملکه سبا،همسران نوح و لوط،عزیز مصر و همسر او،نمرود، خضر و بلعم باعورا می‏باشند که برخی از دانشمندان در تحقیقات خود با عنوان:«فی المبهمات» به تعیین دقیق اسامی آنان پرداخته‏اند(از جمله رک:سیوطی،3/93-118؛زرکشی،1/155: علم المبهمات).

2-2-اقوام

فراتر از اشخاص،قرآن به طرح سرگذشت‏های اقوام متعدد بشری پرداخته است که از جمله‏ می‏توان به سرگذشت‏های هریک از اقوام عاد،ثمود،رسّایکه،تبّع،مدین،لوط،یهود،نصاری‏ (بنی‏اسرائیل)،مجوس،صابئین و نیز اصحاب فیل اشاره کرد(ر ک:قرآن در سوره‏های گوناگون‏ مکی به ویژه سوره‏های هود،الأعراف و الحج،17؛الفجر،6-10؛ق 12-14).

2-3-اماکن و مناطق

در قرآن از اماکن متعددی سخن به میان آمده که هرکدام محل زیست و نشو و نمای اقوام و مللی در پهنای تاریخ بوده‏اند،از مهمترین این اماکن می‏توان از بابل،طور سینین یا سینا،مصر، مملکت سبا،احقاف،روم،مکه به ویژه مسجد الحرام و یثرب اشاره کرد(سیوطی،3/85-86: اسماء البلاد و الأمکنه).

2-4-تمدن‏ها و سرگذشت‏ها

قرآن کریم گذشته بشر را گذشته‏ای پر قدرت همراه با امکانات وسیع معرفی کرده در این خصوص‏ می‏فرماید:
ألم یروا کم أهلکنا من قبلهم مّن قرن مّکّنّاهم فی الأرض ما لم نمکّن لکم و أرسلنا السّماء علیهم مّدرارا و جعلنا الأنهار تجری من تحتهم فأهلکناهم بذنوبهم و أنشأنا من بعدهم قرنا آخرین
(الانعام،6).یعنی:آیا ندیده‏ای که بسیار مردمی را که پیش از آنان بوده‏اند که هلاک‏ کردیم؟مردمی که به آنان در زمین توانایی‏هایی داده بودیم که به شما آن توانایی‏ها و امکانات‏ را نداده‏ایم.
قرآن به عنوان نمونه از تمدن‏های قوم عاد،ثمود و فرعون در سوره فجر یاد کرده(همان،6-10) و در جای دیگر از تمدن و نعمت‏هایی که در مملکت سبأ وجود داشته(سبأ 15-18)سخن می‏گوید.نیز آن‏جا که درباره تمدن سلیمانی بحث می‏کند،حضرت سلیمان را صاحب سلطنت‏ و امکاناتی معرفی می‏کند که نظیر آن تا به امروز ظاهر نشده است(ص.35)چرا که قاطبه جن‏ و انس به عنوان عوامل کاری و خدماتی در اختیار سلیمان بوده و در پی‏ریزی سلطنت حضرت‏ سلیمان به ایفای نقش پرداختند(سبأ،12 و 13؛ص،37 و 38؛الأنبیاء،82).
أولم یسیروا فی‏ الأرض فینظروا کیف کان عاقبة الّذین من قبلهم کانوا أشدّ منهم قوّة و أثاروا الأرض و عمروها أکثر ممّا عمروها و جاءتهم رسلهم بالبیّنات فما کان اللّه لیظلمهم و لکن کانوا أنفسهم یظلمون
(الروم، 9).یعنی:آیا اینان در زمین سیر و سفر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنان می‏زیستند، چه شد؟آن امت‏ها بسی نیرومندتر از آنان بودند و زمین را برای آبادانی و زراعت کندوکاو می‏کردند و بیشتر از آن‏چه این مردم آن راآباد کردند به عمران و آبادی آن دست زدند....

2-5-عوامل غیبی

از نظر قرآن،عوامل و عناصر پیش‏برنده وقایع تاریخی،محدود به عناصر انسانی نیست.بلکه‏ در کنار انسان از عوامل دیگری یاد شده که آنان در شکل‏گیری رخدادهای تاریخی نقش‏ انکارناپذیر داشته‏اند.جدا از ذات بی‏همتای پروردگار که رأس اسباب و علل قرار دارد،قرآن‏ از حضور فعال فرشتگان و جنیان به‏طور عام و از برخی از مصادیق آنها مانند:هاروت و ماروت، جبرئیل،میکائیل،ملک الموت،وزیر سلیمان(آصف بن برخیا)و ابلیس به‏طور خاص یاد کرده و نقش آنان را در تحولات تاریخی کم و بیش روشن می‏سازد.به عنوان نمونه می‏توان از نزول فرشتگان عذاب در زمان حضرت لوط و نقش آنان در از بین بردن قوم لوط سخن به میان‏ آورد(الحجر،57-60؛الذاریات،31-34).چنان‏که حضور طائفه جن و همکاری آنان در شکل‏گیری تمدن و قدرت سلیمانی یاد کردنی است(سبأ،12 و 13؛الأنبیاء،82؛ص،37 و 38).

روش قرآن در طرح وقایع تاریخی

قرآن کریم در طرح وقایع تاریخی روش ویژه‏ای دارد که از جهات مختلف با تاریخ‏نگاری بشری‏ تفاوت دارد.این تفاوت را می‏توان در جهات زیر ملاحظه کرد:

1-چگونگی موضوعیت تاریخ در قرآن

در تاریخ‏نگاری بشری،تاریخ برای مورخ موضوعیتی مهم و مستقل دارد.به همین دلیل مورخ‏ نهایت اهتمام را در به دست آوردن اطلاعات تاریخی و حفظ و ضبط آن مصروف می‏دارد.اما ضبط اطلاعات تاریخی از نظر قرآن موضوعیت ابتدایی نداشته،بکه تابع حکمت‏هایی است‏ که اهم آن،هدایت انسان و آشنا ساختن او به قوانین و سنت‏هایی است که بر تحولات اجتماعی‏ حاکمیت دارد.به این دلیل که حجم اطلاعات تاریخی در قرآن،نسبت به حجم اطلاعات‏ تاریخی که توسط مور خان شناسایی و ثبت شده،حجم نسبتا محدودی است.با این وجود همین اطلاعات محدود وافی به مقصود قرآن در طرح وقایع تاریخی است.

2-مدار و محور تاریخ در قرآن

آن‏چه در تاریخ‏های بشری مدار و محور وقایع را تشکیل داده و در واقع روند تاریخ را به پیش‏ می‏برد،اشخاص و شخصیت‏های مؤثر از تبار شاهان،فرماندهان و سلسله‏های حکومتی است‏ که به نحوی با قدرت سیاسی ارتباط داشته‏اند.اما در قرآن کریم عنایت چندانی به عوامل مذکور نبوده،بلکه مدار و محور تاریخ را در درجه نخست پیامبران الهی و افراد صالح تشکیل می‏دهند. به همین دلیل تاریخ در قرآن،بین اتفاقات آفرینش حضرت آدم تا ظهور حضرت پیامبر(ص) دور می‏زند که هر دو از پیامبران الهی بوده‏اند.اگر در قرآن به مناسبتی از گردنکشان و عناصر ناصالح مانند فرعون،نمرود،هامان،قارون،ابو لهب و...سخن به میان آمده:این افراد خود ارزشی جهت ذکر نداشته‏اند،بلکه از آنجا که اشخاص یادشده در ارتباط با پیامبران بوده و با آنها تقابل پیدا کرده‏اند،قرآن به ذکر نام و نشان و نیز خصوصیات استکباری آن‏ها مبادرت کرده‏ است(از جمله ر ک:القصص،6 و 76؛غافر،24 و 36؛المسد،1؛البقره،258)وگرنه قرآن‏ به هیچ وجه ترجمان اشخاص منفی و روایت‏گر فتوح آنان نمی‏باشد.

3-واقعیت‏مداری در تاریخ قرآن

اطلاعات قرآن از حوادث تاریخی گرچه کم و نسبتا محدود اما درست و مطابق با واقع است. از این جهت در قرآن حادثه دروغین و به اصطلاح قرآن افترایی وجود ندارد(یوسف،111).چرا که این اطلاعات از مجرای وحی نازل شده(هود،49؛یوسف،3)و حقایق مبتنی بر وحی مشمول غث و سمین نمی‏باشد.در صورتی که تاریخ‏های بشری که بر پایه اطلاعات و تحقیقات‏ مور خان ساماندهی شده آکنده از وقایع جعلی و ظنی بوده و جز کلیات آن‏ها و یا اخبار متواتر آن‏ها،قابل اعتماد نیست.اضافه بر این مطلب،زبان قرآن در طرح وقایع تاریخی زبان نمادین‏ و سمبلیک نیز نمی‏باشد.لذا وقتی قرآن از خلقت آدم و سجده فرشتگان بر او و تحذیر آدم از نزدیک شدن به شجره ممنوعه سخن می‏گوید،این‏ها همه وقایعی است که در ظرف زمان خود واقع شده است.همچنین است ماجراهای مربوط به عصای حضرت موسی(ع)،افتادن ابراهیم‏ (ع)به آتش و زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی(ع)و به‏طور کلی وقایعی از پیامبران‏ که از سنخ خوادث خارق العاده به شمار رفته و با علل مادی قابل توجه نیست،بنابر این سمبلیک‏ فرض کردن وقایع یادشده جز نفی معجزاتی که در بطن این وقایع وجود دارد،نتیجه‏ای دربر نخواهد داشت(برای تفصیل بیشتر ر ک:معارف،26 و 269).

4-گزینش در نقل وقایع تاریخی

قرآن کریم در نقل حوادث تاریخی به انتخاب و نوعی گزینش دست یازیده است.مرتبه‏ای از این گزینش،به انتخاب مدار و محور تاریخ ارتباط دارد که ذکر آن گذشت.لذا در قرآن سرگذشت‏ اقوام و سلسله‏های،تاریخی-تا جایی که به پیامبران و صالحان ارتباط مستقیم ندارد-وارد نشده است.حتی در حوزه پیامبران نیز قرآن متکفل بیان سرگذشت همه آنان نبوده بلکه در این‏ خصوص می‏فرماید:
و رسلا قد قصصناهم علیک من قبل و رسلا لم نقصصهم علیک و کلّم اللّه‏ موسی تکلیما
(النساء،164).یعنی:و پیامبرانی که سرگذشت آن‏ها را پیش از این برای تو بازگفته‏ ایم؛و پیامبرانی(هستند)که سرگذشت آنان را بیان نکردیم.قبلا گذشت که در قرآن نام و نشان‏ 25 پیامبر بیشتر وارد نشده و اطلاعات قرآن درباره برخی از این عده نسبتا محدود است.دلیل‏ این موضوع چنان‏که خواهد آمد به مصلحت‏سنجی ویژه قرآن در راستای هدایت انسان باز می‏گردد که قرآن در حدی که برای هدایت انسان لازم بوده به طرح وقایع تاریخی آن هم از سرگذشت‏های پیامبران امت‏های آنها یاد کرده است.

5-نقل حوادث با رویکرد اجمال و تفصیل

موضوع دیگر در همین خصوص به نقل برشی و گزینشی حوادث در قرآن بازمی‏گردد.در تاریخ‏های بشری،نظام تاریخ‏نگاری به شکل پیوسته و از نظر ترتیب زمان حوادث،جنبه طولی‏ دارد.یعنی ترتیب سلسله‏های تاریخی در یک مقطع زمانی،از جهت تقدم و تأخر،ترتیبی معین‏ بوده و از نظم طولی زمانی تبعیت می‏کند.چنان‏که همین نظام در داستان‏نویسی بشری نیز رعایت می‏شود.اما در شیوه داستان‏گویی قرآن و به تبع آن تاریخ‏نگاری این کتاب،نظم ویژه‏ای‏ وجود ندارد،غیر از سوره یوسف که در آن روایت پیوسته‏ای از زندگانی یوسف(ع)را به ترتیب‏ توالی زمان دربردارد،در مورد سایر پیامبران و قطعه‏های تاریخی سرگذشت آنان،به شکل‏ عجیبی پراکندگی و تکرار به چشم می‏خورد.به گفته یکی از محققان:«برخورد قرآن با حوادث‏ و زمان‏های گذشته برخوردی انتخابی و گزینشی است یعنی این‏طور نیست که قرآن نسبت به‏ یک پیامبر یا یک قوم کلیه وقایع و اتفاقات را به تفصیل و با تمام جزئیات بیان کند.بلکه آنچه‏ را که می‏تواند حامل پیام دین دربردارنده یک موعظه و هدایت و دعوت و ارشاد باشد،بیان‏ می‏کند و در نقل یک واقعه هم آنچه که بیشتر به این هدف کمک کرده و از برجستگی خاصی‏ برخوردار است،مطرح می‏شود»(محدثی،158).
یکی از پیامبرانی که سرگذشت او و قومش در چند جای قرآن آمده و در هرجا-به تفصیل یا اجمال-قسمتی از سرگذشت او مورد بحث قرار گرفته،حضرت نوح(ع)است.علامه طباطبایی‏ در این خصوص می‏نویسد:«در چهل و اندی جای قرآن نام نوح برده شده و به‏طور اجمال یا تفصیل به قسمتی از داستان او اشاره شده است.ولی در هیچ یک از این موارد،قصه او را به‏طور کامل به شیوه داستان‏سرایی تاریخی که نسب و خاندان و تاریخ تولد و جای زندگی و نشو و نما و شغل و عمر و وفات و مدفن و سایر چیزهایی که به زندگی شخصی او بستگی داشته نیاورده‏ است.زیرا قرآن به عنوان یک کتاب تاریخ نازل نشده که تواریخ مردم را از نیک و بد برای ما باز گوید.بلکه قرآن هدایت است و موجبات سعادت و حق صریح را برای مردم تشریح و بیان می‏کند تا بدان عمل کنند و در زندگی دنیا و آخرتشان سعادتمند گردند و گاهی هم به گوشه‏ ای از داستان‏های انبیاء و امم اشاره می‏کند تا سنت خدا را بین بندگان خود روشن سازد و کسانی‏ که مشمول عنایت الهی شده ء توفیق کرامت او را یافته‏اند،از آن پند گیرند و برای دیگران نیز (1)-برخی از محققان از جمله سید قطب معتقدند که سبک قرآن در بیان گزینشی حوادث تاریخی بسیار متنوع بوده و از دقائق هنری‏ ویژه‏ای تبعیت می‏کند.اما چون این موضوع از بحث مقاله خارج است از بیان آن خودداری کرده و علاقمندان را به اثر قطب ارجاع می‏ دهیم(159-161؛نیز ر ک:معارف،271 و 278).
اتمام حجت شود»(10/247).علامه ضمنا معتقد است که سرگذشت حضرت نوح در سوره‏ های:اعراف،هود،مؤمنون،شعراء،قمر،نوح به تفصیل وارد شده و در بین این سوره‏ها مفصل‏ترین سرگذشت در سوره هود به چشم می‏خورد که 25 آیه(25-49)به آن اختصاص‏ یافته است(10/248).علامه سپس با استمداد از فرازهای قرآن درباره حضرت نوح(ع)و با تکیه بر اخبار موثق تاریخی تلاش کرده تاریخ منسجمی از زندگانی حضرت نوح(ع)را ارائه‏ دهد که این کار خود مقایسه‏ای عملی بین تاریخ‏نگاری قرآن با تاریخ‏نگاری بشری به شمار می‏رود(برای تفصیل بیشتر ر ک:طباطبایی،10/247-272،با عنوان:ابحاث حول قصة نوح‏ فی فصول و هی أبحاث قرآنیة و روائیة و تاریخیة و فلسفیة).

6-همراهی علم تاریخ و فلسفه تاریخ در قرآن

علم تاریخ و فلسفه به صورت توأمان ضمن سرگذشت‏های تاریخی قرآن وارد شده و این‏ دو در عرصه قرآن از هم جدایی‏ناپذیرند.به عبارت دیگر در مباحث تاریخی قرآن،تنها به نقل‏ وقایع بسنده نشده بلکه همه جا به علل وقوع رخدادها و وقایع تاریخی اشاره شده و از این طریق‏ سنت‏هایی در اختیار خوانندگان این وقایع قرار می‏گیرد.لذا در صورتی که در روایت‏گری قرآن، قومی دچار شکست و اضمحلال شده‏اند بلافاصله از عللی چون کفر اعتقادی آن قوم،تکذیب‏ آنان در مقابل پیامبران و رسولان،طغیانگری در مسیر اراده الهی،تلاش جهت افساد در زمین‏ و سرانجام بی‏اعتنایی به حدود و مقررات الهی سخن به میان آمده است.به عکس در صورتی‏ که قومی از نجات و رستگاری برخوردار شده‏اند به عوامل آن مانند:اعتقاد به خداوند عالم، تبعیت از فرامین پیامبران و گام نهادن در چهارچوب سنن و مقررات الهی اشاره شده است.به‏ طوری که بتوان به عنوان قاعده‏های کلی سنن زیر را در کل تاریخ حاکم دانست که:
و لو أن أهل‏ القری آمنو و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات مّن السّماء و الأرض و لکن کذّبوا فأخذناهم بما کانوا یکسبون
(الأعراف،96).
یعنی:و اگر اهل شهرها و آبادی‏ها،ایمان می‏آوردند و تقوا پیشه می‏کردند،برکات آسمان و زمین را بر آن‏ها می‏گشودیم.ولی(آن‏ها حق را)تکذیب کردند،در نتیجه ما هم آن‏ها را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
و نیز:
و إذا أردنا أن نهلک قریة أمرنا مترفیها ففسقوا فیها فحقّ علیها القول فدمّرناها تدمیرا
(الاسراء،16؛نیز ر ک:زمخشری،2/654؛طبرسی،6/626؛طباطبایی،3/6260) به این ترتیب نقل وقایع تاریخی در قرآن هدف‏دار شده و در جای‏جای بیان قرآن از حوادث‏ تاریخی این هدفداری مشهود است.آیات زیر گوشه اندکی از توأم بودن تاریخ و فلسفه در قرآن‏ را نشان می‏دهد:
و إلی مدین أخاهم شعیبا فقال یا قوم اعبدوا اللّه و ارجوا الیوم الآخر و لا تعثوا فی الأرض مفسدین؛ فکذّبوه فأخذتهم الرّجفه فأصبحوا فی دارهم جاثمین؛و عادا و ثمود و قد تّبیّن لکم مّن مّساکنهم‏ و زیّن لهم الشّیطان أعمالهم فصدّهم عن السّبیل و کانوا مستبصرین؛و قارون و فرعون و هامان و لقد جاءهم مّوسی بالبیّنات فاستکبروا فی الأرض و ما کانوا سابقین؛فکلاّ أخذنا بذنبه فمنهم مّن أرسلنا علیه حاصبا و منهم مّن أخذته الصّیحة و منهم مّن خسفنا به الأرض و منهم مّن أغرقنا و ما کان اللّه‏ لیظلمهم و لکن کانوا أنفسهم یظلمون
(العنکبوت،36-40).یعنی:و ما به سوی مدین برادرشان‏ شعیب را فرستادیم؛او گفت:«ای قوم من خدا را بپرستید و به روز واپسین امیدوار باشید و در زمین فساد نکنید»ولی آن‏ها او را تکذیب کردند و به این سبب زلزله آنان را فراگرفت و بامدادان‏ در خانه‏های خود به رو درافتاده و مرده بودند.ما طایفه«عاد»و«ثمود»را نیز(هلاک کردیم) و مساکن(ویران‏شده)آنان برای شما آشکار است؛شیطان اعمالشان را برای آنان آراسته بود. ازاین‏رو آنان را از راه(خدا)بازداشت درحالی‏که بینا بودند.و«قارون»و«فرعون»و«هامان» را نیز هلاک کردیم؛موسی با دلایل روشن به سراغشان آمد.اما آنان در زمین برتری‏جویی کردند ولی نتوانستند بر خدا پیشی گیرند.ما هریک از آنان را به گناهشان گرفتیم.بر بعضی از آن‏ها طوفانی از سنگریزه فرستادیم و بعضی از آنان را صیحه آسمانی فروگرفت و بعضی دیگر را در زمین فرو بردیم و بعضی را غرق کردیم و خداوند هرگز به آن‏ها ستم نکرد،ولی آن‏ها خودشان‏ بر خود ستم کردند.

7-گزارشگری تاریخ با تأکید بر عبرت‏پذیری

از نظر قرآن تاریخ گذشتگان آینه عبرت آیندگان است.عبرت از کلمه عبور گرفته شده و مفهوم‏ انتقال را دربردارد(انیس،2/580).یعنی از گذشته به حال و آینده سیر کردن.اما کسی می‏تواند از گذشته به حال و از حال به آینده به درستی انتقال پیدا کند که واقف بر سنت‏های قطعی باشد و تأمل در تاریخی که قرآن فراسوی بشر قرار می‏دهد،حامل چنین دست‏آوردی است.لذا قرآن‏ به عنوان هدف اصلی از نقل قصص تاریخی می‏فرماید:
لقد کان فی قصصهم عبرة لّأولی الألباب‏ ما کان حدیثا یفتری و لکن تصدیق الّذی بین یدیه و تفصیل کلّ شی‏ء و هدی و رحمة لّقوم یؤمنون
(یوسف،111).نیز پس از ذکر ماجرای درگیری موسی(ع)با فرعون می‏فرماید:
إنّ فی ذلک‏ لعبرة لّمن یخشی
(النازعات،26).
در نهج البلاغه نیز در این باره آمده است:«و بقی قصص اخبارهم فیکم عبرا للمعتبرین» (سید رضی،خطبه 234).
برای آن‏که عبرت‏گیری از حوادث تاریخی به حد اکثر خود رسد،قرآن از انسان می‏خواهد که‏ خود را در متن تحولات گذشته فرض کرده و حوادث و رخدادهای گذشته را نه با چشم سر بلکه‏ به دیده باطن بنگرد.لذا می‏فرماید:
ألم تر کیف فعل ربّک بعاد؛إرم ذات العماد؛الّتی لم یخلق‏ مثلها فی البلاد؛و ثمود الّذین جابوا الصّخر بالواد؛و فرعون ذی الأوتاد؛الّذین طغوا فی البلاد؛ فأکثروا فیها الفساد؛فصبّ ربّک سوط عذاب؛إنّ ربّک لبالمرصاد
(الفجر،6-14)و از آن بالاتر از انسان می‏خواهد به سیر و سفر در زمین پرداخته و عاقبت امت‏های هلاک‏شده را از نزدیک بنگرد.چه در این حالت انسان از وضعیت انفعالی خارج شده و به صورت فعال و پویا با تاریخ برخورد می‏کند که هرگز در مطالعه تاریخ مکتوب چنین نگرش و عبرتی حاصل‏ نمی‏شود.لذا به عنوان تشویق می‏فرماید:
«قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین»
(آل عمران، 137).یعنی:بی‏گمان پیش از شما نیز سنت‏هایی بوده و سپری شده است.پس در زمین بگردید و بنگرید که فرجام کسانی که آیات خدا را دروغ شمردند چگونه بوده است و به عنوان توبیخ‏ غافلان،خطاب می‏کند که:
أولم یسیروا فی الأرض فینظروا کیف کان عاقبه الّذین من قبلهم‏ کانوا أشدّ منهم قوّة و أثاروا الأرض و عمروها أکثر ممّا عمروها و جاءتهم رسلهم بالبیّنات فما کان‏ اللّه لیظلمهم و لکن کانوا أنفسهم یظلمون
(الروم،9).
علی(ع)به عنوان شاگرد مکتب وحی با اثرپذیری از همین آیات است که در وصیت خود ام،ولی در اعمال آن‏ها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشه نمودم و در آثارشان به سیر و سیاحت‏ پرداختم،آن‏چنان‏که گویی همچون یکی از آن‏ها شدم.بلکه گویی من به خاطر آن‏چه از تجربیات تاریخ آنان دریافته‏ام با اولین و آخرین آن‏ها عمر کرده‏ام»(سید رضی،نامه‏31).
کمتر قطعه‏ای از سرگذشت‏های تاریخی قرآن است که در آن مشابهتی بین امت‏های گذشته و مخاطبان قرآن به عمل نیاید و نیز از وضعیت پیشینیان به نفع آیندگان بهره‏برداری نگردد.این‏ امر به جهت آن است که در بینش تاریخی قرآن سنت‏های حاکم بر تاریخ،سنت‏هایی قطعی‏ و لا یتغیر است(الأحزاب،62؛الفتح،23؛نیز ر ک:معارف،263)لذا تکرار حوادث گذشته‏ نه به صورت دقیق و جزیی بلکه به نحو کلی و اجمالی-مانند اصول حاکم بر حیات و مرگ‏ تمدن‏ها-برای هر عصر و نسلی،امری کاملا محتمل است.ازاین‏رو،آیات بسیاری در قرآن‏ وجود دارد که وقتی فرازی از تاریخ گذشتگان را بازگو می‏کند،بر سبیل اخطار و انذار اعلام‏ می‏کند که مشابه چنین سرنوشتی در انتظار کافران و معاندان نیز خواهد بود از جمله:
«أفلم یسیروا فی الأرض فینظروا کیف کان عاقبة الّذین من قبلهم دمّر اللّه علیهم و للکافرین‏ أمثالها
(محمد،10).
ألم نهلک الأوّلین؛ثمّ نتبعهم الآخرین کذالک نفعل بالمجرمین
(المرسلات،16-18).
فان أعرضوا فقل أنذرتکم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود
(فصلت،31).
فلمّا آسفونا انتقمنا منهم فأغرقناهم أجمعین؛فجعلناهم سلفا و مثلا للآخرین
(الزخرف،55- 56).
و لقد أهلکنا أشیاعکم فهل من مّدّکر
(القمر،51).
اوج این عبرت‏پذیری در سوره شعراء نمایان است که پس از نقل سرگذشت اقوام هلاک‏شده‏ مخاطب را با فراز:
إنّ فی ذلک لآیة و ما کان أکثرهم مّؤمنین؛و إنّ ربّک لهو العزیز الرّحیم
(ر ک: الشعراء،8-و 9 و 67،68،102،103،120،121،139،140،158،160،174،175،190،191) بدرقه می‏کند و این سوره از عالی‏ترین جلوه‏های گزارش‏های تاریخی قرآن همراه با فلسفه تاریخ‏ و توأم با عبرت‏پذیری است.

نتایج

-قرآن به عنوان متنی تاریخی نازل نشده،با این وجود منبع متقن اطلاعات متنوعی از تاریخ‏ گذشتگان تا عصر رسالت است.
-روش قرآن در طرح حوادث تاریخی با تاریخ‏نگاری مرسوم بشری،تفاوت‏هایی دارد که اهم‏ آن به قرار زیر است:
1-مدار و محور وقایع تاریخی بر پایه نهضت پیامبران و صالحان.
2-انتخاب و گزارش وقایع تاریخی به صورت گزینشی و برشی.
3-توأم بودن علم تاریخ و فلسفه در قرآن.
4-گزارشگری وقایع تاریخی با تأکید بر عبرت‏پذیری مخاطبان.

منابع

علاوه بر قرآن کریم؛
1-انیس،ابراهیم و دیگران،المعجم الوسیط،استانبول،1392 ق.
2-زمخشری،محمود بن عمر،الکشاف،بیروت،1407 ق.
3-زرکشی،محمد بن عبد الله،البرهان فی علوم القرآن،بیروت،1391 ق.
4-سیوطی،جلال الدین،الاتقان فی علوم القرآن،قم،بیدار،1363 ش.
5-سید رضی،محمد بن حسین،نهج البلاغه،به کوشش صبحی صالح،تهران،1415 ق.
6-سید قطب،سید،آفرینش هنری در قرآن،ترجمه محمد مهدی فولادوند،تهران،1359 ش.
78-طبرسی،فضل بن حسن،مجمع البیان،بیروت 1408 ق.
8-طباطبایی،سید محمد حسین،المیزان فی تفسیر القرآن،بیروت،1393 ق.
9-محدثی،جواد،هنر در قلمرو مکتب،بی‏تا،بی‏جا.
101-معارف،مجید،مباحثی در تاریخ و علوم قرآنی،انتشارات نبأ،1383 ش،بی‏جا.

پی نوشت ها:

(1)-این مقاله نخستین بار در همایش سراسری قرآن و تاریخ در خرداد 86 در دانشگاه آزاد اسلامی واحد محلات ارائه گردید و در این‏ جا با اصلاحات و اضافات عرضه می‏گردد.
(2)-استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران و استاد نیمه‏وقت دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی dr-majid-maaref@yahoo.com

مقالات مشابه

تاریخ در قصص قرآن

نام نشریهرشد آموزش تاریخ

نام نویسندهتهماسب طالبی

بررسي تطبيقي تاريخ در قرآن با نوشته هاي تاريخي بشر

نام نشریهپژوهش دینی

نام نویسندهسیدمحسن میرباقری, مژگان سرشار

تفصیل الآیات – قرآن و تاریخ

نام نشریهمعارف اسلامی

نام نویسندهابوالحسن شعرانی

تفصیل الآیات (قرآن و تاریخ)

نام نشریهمعارف اسلامی

نام نویسندهابوالحسن شعرانی

تفصیل الآیات – قرآن و تاریخ

نام نشریهمعارف اسلامی

نام نویسندهابوالحسن شعرانی

تفصیل الآیات – قرآن و تاریخ

نام نشریهمعارف اسلامی

نام نویسندهابوالحسن شعرانی

القرآن و الواقعة التاریخ (2)

نام نشریهحضارة الاسلام

نام نویسندهعماد‌الدین خلیل